دهکده ای که ناپدید شد:
((جو لابل)) شکارچی حیوانات که به تماشای دهکده ای ایستاده بود که در جلوی او قرار داشت،احساس عجیبی درباره ی ظاهر این دهکده کوچک اسکیموئی داشت.باد سردی که از طرف دریاچه ((آنجیو کانی)) میورزید،پوست حیواناتی را که بر بالای در کلبه آویزان کرده بود به این سو و آن سو میبرد.چند قایق شکسته در ساحل افتاده بودند. صدایی شنیده نمی شد،حتی سگی پارس نمی کرد.جو از خودش پرسید پس مردم کجا رفته اند؟این سوالی بود که در آن روز سرد سال 1930 جو از خودش پرسید
برچسبها: